درِ دوم سمت راست را باز کردم. کنار پنجره ته ماندهی چای توی لیوانِ سرامیکی سفید روی میز بود.
پیش خودم فکر کردم حتماً اینجا نشسته و به همه چیز فکر کرده است. ذهنم را جمع و جور و به دو هفته پیش فکر کردم.
درست ساعت شش عصر بود که برای اولین بار دیدمش و به گمانم همان وقت هم داشت به ته ماندهی چاییاش متفکرانه نگاه میکرد.
مردی متوسط با شانههای پهن و صورت آفتاب سوخته بود. چشمان درشتش با عینکی ته استکانی محاصره شده بود.
وقتی حرف میزد چشمانش را تیز میکرد، گویی میخواست تمام حرکات ریز و درشتِ صورتِ آدم را روانشناسی کند.
من آنجا رو به رویش نشسته بودم و داشتم به مادرم فکر میکردم. گویی اصلاً او را نمیدیدم که صدای برخورد لیوان سرامیکیاش با میز مرا به خود آورد و درست در آن لحظه عکسی از او در ذهنم حک شد…

63- شکست سقوط
سفارش تمام کتابها به صورت تلفنی تلفنی ممکن است. ارسال پستی به سراسر کشور. هزینهی ارسال مرسولههای بالای پنجاه هزار تومان رایگان است. تحویل رایگان درب منزل برای شهرستان کوهدشت.