به جای مقدمه
به نام خدایی که جان میدهد
زبان را به گفتن توان میدهد
سلام و صلوات بر خاتم رسولان، پیامبر اعظم(ص) و بر مولای مؤمنان، حضرت علی(ع) و بر ائمهی اطهار(ع) و درود بر همهی خوبان و خیر اندیشان و نیز بر آنان که دغدغههای مقدس دارند و دردِ مردم درد آنهاست و در شادی مردم، شادند.
در فرصتی که عامهی مردم درگیر مبارزه با ویروس کرونا بودند و امکان ملاقات حضوری با خوبان میسور نبود، بر آن شدم تا از حال و هوای روزگاران و از خاطرات گذشتههای خویش، قلمفرسایی کرده و با عزیزانم ارتباط عاطفی برقرار کنم. از دیاری بنویسم که جاذبههای طبیعیِ بکر و سرسبز و پر از آبشارهای لذتبخشاش، کبوتر خیال مرا به تماشای بهار آن میکشاند؛
«من پرم از ابرهای خاطره بر فراز دشتهای «بادره»
کودکیها را تمنّا میکنم یاد ساج و سادگیها میکنم
با کبوترها به بالا میروم من بهارش را تماشا میروم
زیر چتر ابر جایی داشتم عاشقانههایِ هایی داشتم…
…سبزه زارانش هوای گشت داشت جویبارانش صفای دشت داشت…»
پس کانالی مجازی بهعنوان «دلتای دلتنگی» ایجاد کردم که حضور معنوی دوستان در آن مایهی دلگرمی و مودت و محبت بود. آنگاه امیدوار بودم که حرکتم زمینهای برای آشنایی بیشتر عزیزان، با دیارِ شیرینِ «شیرز» و رشد فکری، فرهنگی و گردشگری در جامعه باشد.
در نهایت، تشویق و ترغیبِ دوستان، اساتید و سروران همیشه همراهم، باعث شد که تصمیم به تصحیح، ویرایش و نشر مطالب کانال بگیرم. پس بخشی از کانال که نوشتههای سریالی با عنوان «دلتای دلتنگی» بود در این کتاب میآید و به امید خدا بخش دیگر آن که سلسله مباحثی با عنوان «تأمل و درنگ» هستند را در آیندهای نزدیک در کتابی مجزا منتشر خواهم کرد.
حال بسیار خرسندم که کتابم را، به محضر ارجمندانی تقدیم کنم که هنوز به سرزمین مادری خویش عشق میورزند و خاطرات شیرین آن را با ذوق و شوق و هیجان برای همگان بیان میکنند.
در این راه از کمک تمام یاریگرانم، خصوصاً مدیریت محترم انتشارات پیشوک بسیار سپاسگزاری میکنم و میدانم که؛ اساس آموزش و پرورش «ارتباط» است، پس اگر دست یاری دهید، با کمال میل دستتان را میفشارم و نظرات و راهنماییهایتان را به جان میپذیرم.
زمستــــان 1401
اسماعیل صادقی