مجموعه شعر سپید
امین شایگان
***
رخت و پختها
*
روزها که میپوشمشان
جان میگیرند
بادی توی غبغب میاندازند
و به این و آن پز میدهند
من هم
از اینکه سوراخ سنبههایم را میپوشانند
بهشان میبالم
و خیال ورم میدارد کسی شدهام
اما شبها
همین که میچپم توی تاریک خانهام
دل و رودهشان را میریزم کف اتاق
و بالای سرشان
زوزه میشوم