مقدمه
او در ارتفاعات زندگی میکند
1- بلانشو گفته بود: «ادبیات یا همهچیز است یا هیچچیز» و انگار فلوبر هم نوشته بود: «تنها راه تحمل هستی این است که در ادبیات غرقه شوی، انگار که در جشنی جاودانه».
ایرج نورعلی را سالهاست میشناسم، یادم نمیآید اولین بار کی و کجا بود که دیدمش اما تمام این دو سه دهه که از آشناییمان میگذرد در روحیات فردیاش یکه بود و خاص.
مهمتر از هرچیزی زیستی شاعرانه داشت. متفاوت از دیگران بود، زبان مادریاش را مثل کف دست میشناخت و در ابتدای راه شاعری با آن زبان غزل مینوشت. از همان ابتدا مفاهیم و تصاویری که میساخت، نشان از نوع نگاه متفاوتش به هستی بود.
همواره او را بدون جنجال و جدا از دیگران به خاطر میآورم. او مثل هیچکس نبود و نیست. از این رو شیوهی خاص خودش را دارد و در میان هیاهوهای پیش آمده همواره این «تفاوت» را چه در زندگی و چه در شعرش حفظ کرده است.
هیچوقت دنبال دیده شدن نبود، حتی وقتی شعری تازه میخواند، آن را در چشم دیگران بزرگ نمیکرد و همواره خود را علاقهمند به ادبیات نشان میداد نه بیشتر. با اینکه شعرش بزرگ بود، آن را کوچک جلوه میداد و تفاوتش در همین رویکرد بود.
هرقدر خودش خجالتی بود، شعرش همانقدر جسور بود و شجاع.
در تمامی این سالها دست از نوشتن برنداشت و روح عاصی و جستجوگرش همواره چند قدم جلوتر از دیگران بود.
بهطورکلی میتوان گفت؛ نویسندهها و هنرمندان دو دستهاند. آن دسته که تابع قواعد ژانر میشوند و متوسط میمانند و دستهی دوم، هنرمندهایی که ژانر را از بین میبرند و از آن عبور میکنند و هنرمندانی بزرگ میشوند.
ایرج نورعلی بهزعم نگارنده در دسته دوم قرار میگیرد.
ازاینرو هنرمندان دودستهاند هنرمندهایی که تابع قواعد فرم هستند و دیگرانی که فرم را از بین میبرند. آن قطعیت فرم که در قرونوسطی تا رنسانس با آن قدرت بر ذهن بشریت سنگینی میکرد، در قرن نوزده و بیست از بین میرود. قرن نوزده و بیست قرن طغیان هنرمندها/نویسندگان است علیه ژانرها و فرمها و احکام قبلی. کوشش برای ساختن دنیایی که هیچکس دیگری پا به آن نگذاشته. این بزرگترین کاری است که یک هنرمند اگر موفق بشود انجام بدهد انجام میدهد.
ایرج نورعلی را میتوان در بین آن دسته از نویسندگان قرارداد که همواره تلاش کرده است در قالبهای از پیش تعیینشده نماند و پیوسته در شعرهایش در کار تغییر قالبهای از پیش موجود باشد. او در شعرهای اخیرش به ما نشان میدهد که همواره در کار ساختن دنیایی تازه است، همانگونه که نوشتم حرکت به سمت ساختن جهانی که کسی بدان پا نگذاشته است.
او در قلمرو نوعی دیگر زیستن قرار میگیرد، امر تکنیکی (از پیشفرض شدهها / قالبهای ثابت از پیش موجود) را نمیپذیرد، غیرانسانی عمل میکند (اگر امر انسانی را قالبهای مشخصشده و از پیش تعیینشده در نظر بگیریم) پس غیرانسانی به معنای مثبت کلمه است، با غیرانسانی زیستن میتوان نوع دیگری از انسان را پیش کشید و بدان اندیشید. به زبانی نیچهای «او در ارتفاعات زندگی میکند».
2- هر کتاب یک اتو بیوگرافی(خود زندگینامه نوشت) است، یک وصیتنامه؛ و شاید این کتاب هم در حکم چنین چیزی باشد. اگر بخواهم خیلی خلاصه چند ویژگی اصلی این کتاب را برشماریم میتوان به زبان ساده، روان و صیقلخوردهی آن اشاره کنیم و همچنین روایتمدار بودن تکتک شعرهای آن. روایتگری در تکتک شعرهای این کتاب آنچنان تنیده در دل متن شدهاند که انگار نقطهی تکامل شعر ایرج همین کتاب «مترسک مرزی» است.
در نگاهی افلاطونی میتوان نوشت: شاعران کم و بیش چیزی تازه با ما نمیگویند و بر معلومات ما نمیافزایند. بلکه چیزهایی را با ما در میان میگذارند که هم اکنون، در ژرفنای روانمان، از آن آگاهیم و یا بهتر است بگوییم از آن جان-آگاهیم.
ایرج در این کتاب از زبان روزمره دور میشود، زبان را از ابزار بودن خارج میکند و گونهای روایت تازه خلق میکند تا ما را به این «جان آگاهی» برساند.
بهطور کلی شعرهای ایرج با عبور از استتیک(زیبایی شناسی/ درک حسی) رویکردی شناختی را پیش میکشند. یعنی در خوانش شعر او ما فقط درگیر حسیات(امر حسی) نیستیم بل آشکارگی هستی است که مخاطب را درگیر خودش میکند. از این رو است که این نوع از شعر، جهانی را برما آشکار میکند و تبدیل به مکان رخداد حقیقت میشود.
برخلاف فرمالیستها و شاعران زبان ایرج نورعلی با زمین اثر کار زیادی ندارد بل آنچه در شعرش مهم است جهان اثر، معنا یا معناهایی که مخاطب باید تأویل کند. او زبان برایش ابزار است اما نه ابزاری به مانند زندگی روزمره. چرا که در زندگی روزمره زبان غالباً تک معنایی است و گوینده تا جایی که میتواند از چند معنایی بودن و مبهم بودن پرهیز میکند. اما ایرج ردهایی مختلف را در هم میآمیزد و جهانهایی تازه پیش میکشد.
در شعرهای او با اینکه زبان در محور افقی غالباً گزارهای و معنادار به کار برده میشوند اما در محور عمودی بر این ابهام افزوده میشود و گزارهها موقعیتهای نو و غریب خلق میکنند و درست در همین جاست که شعریت شعرهایش شکل میگیرد.
هادی مومنی / مهرماه 1401